محمد سعید شریفان

مدیریت نوآوری در صنعت بانکداری : از دانش تا ارزش

محمد سعید شریفان

مدیریت نوآوری در صنعت بانکداری : از دانش تا ارزش

محمد سعید شریفان

** Mohammad Saeed Sharifan / 0098 913 315 7397 ** دانش آموخته مهندسی کامپیوتر و دکترای مدیریت تکنولوژی و عضو انجمن مدیریت فناوری و نوآوری ایران - مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی و موسسات آموزش عالی - کارشناس رسمی دادگستری در رشته رایانه و فناوری اطلاعات و عضو کانون - ارزیاب خسارت بیمه در رشته رایانه و فناوری اطلاعات، ناشر و مولف در حوزه نوآوری و کارآفرینی فناورانه و عضو انجمن، خانه و کانون های مرتبط ...

محتوای سرفصل:

 

- فناوری اطلاعات / Information Technology

- بازاریابی و فروش / Marketing and sales

- ارتباط با مشتریان / communication with clients

- مزیت های رقابتی پایدار / Sustainable competitive advantages

- ظهور اقتصاد دیجیتال و دانش بنیان / The emergence of digital and knowledge-based economy

 

What Is Digital Innovation? +Corporate Benefits & Examples (2023)

 

مدیریت نوآوری - طرح موضوع

فراتر از بانکداری: نوآوری برای سرآمدی

می‌توان گفت اگرچه در مسیر تحول دیجیتال، فناوری و نوآوری های فناورانه یک توانمند ساز قدرتمند برای سرآمدی است، اما رسیدن به یک نتیجه واقعی، بدون ساختار سازمانی منطبق برای حمایت از اهداف پروژه، فرهنگ سازمانی پذیرای منطق تغییر و فرآیندهای صحیح متصل کننده افراد و سیستم‌ها، دشوار است. مطلوب است در هر بانکی با دقت، نیاز به تحول دیجیتالی را بررسی نموده و سپس با بهره‌گیری از فناوری‌های مناسب، نسبت به طراحی مدل عملیاتی یا الگوی سرآمدی مطلوب آن اقدام کرد. در تمامی این فرآیند، داشتن نقشه راه امری ضروری است و نیز باید توازن میان استراتژی و عمل را حفظ نمود و مراقب بود، تب بالای تحول دیجیتال و مخلوط کردن ترمینولوژی‌های گوناگون، با دریافت مشاوره‌های نادرست، به تشنج تبدیل نشود. تحول دیجیتال، تحولی عمیق در مدل کسب و کار، فعالیت ها، فرآیندها و شایستگی‌ها برای بهره‌برداری موثر از فرصت‌های ایجاد شده توسط فناوری، منطبق بر تغییرات فکری و فرهنگی جامعه، با نگرش استراتژیک، که الگوها و نظریه‌های کنونی و آتی مرتبط را هم در بر گیرد و مشتمل بر ابعاد و بکارگیری نوآوری های فناورانه مختلف است..

 

 استراتژی 7 بخشی پیاده سازی بانکداری دیجیتال

یک سازمان متعالی همواره باید نتیجه گرا بوده و در جهت تحقق نتایج مورد نظر برنامه ریزی نماید. این سازمان ها باید به نتایج مطلوبی که منافع کلیه ذینفعان سازمان را به صورت متوازن و یکپارچه تضمین می نماید دست پیدا کند. ذینفعان سازمان را می توان کارکنان، مشتریان، سهامداران و جامعه تامین کنندگان نامید.


اصل دوم مشتری مداری:

همواره مشتریان ما قضاوت کنندگان نهایی از کیفیت ارائه محصولات و خدمات می باشند. به نوعی مشتریان ما هستند که تعیین کننده خوب یا بد بودن کیفیت عملکرد ما می باشند. سازمان های متعالی مشتریان خود را می شناسند، آن ها را درک می‌کنند و در جهت براورده سازی نیازهای ایشان حرکت می‌کنند.

نیازهای مشتریان را می توان به سه دسته عمده تقسیم کرد. این سه دسته شامل نیازهای اساسی و پایه ای، نیازهای عملکردی و نیازهای انگیزشی است.

نکته مهم که در این عصر باید مورد توجه قرار گیرد این است که، سازمان ها باید نیاز مشتری را شناخته و نحوه تبدیل آن به زبان فنی جهت تحقق خواسته های مشتریان را شناسایی کنند. عملا تبدیل خواسته های مشتریان به نیازهای فنی یکی از وظایف سازمان های متعالی است. به عنوان مثال مشتری از یک صابون خوب انتظار دارد که پوست او را نرم نماید و سازمان باید بر مشخصه های فنی محصول خود یعنی صابون اقداماتی را انجام بدهد و یا فرمولاسیونی را به دست آورد که بتواند این خواسته مشتری را برآورده نماید.


اصل سوم رهبری:

در یک سازمان سرآمد، رهبران ایجاد کننده ی موج های تحرک بهبود و حرکت به سمت سرآمدی در کارکنان خود می باشند. این رهبران چشم اندازهای دقیق و روشنی را از آینده سازمان ترسیم کرده و در ضمن آنکه خود در رسیدن به آن اهداف و چشم اندازها باثبات هستند، همواره انگیزش لازم برای حرکت به سمت آن را نیز در کارکنان خود ایجاد می کنند.

رهبران سازمان های سرآمد، همواره سعی می کنند اهداف عالی در سازمان خودشان ایجاد کرده و این اهداف را در بین کارکنان خود نیز گسترش بدهند و با همکاری کارکنان سازمان به اهداف دست پیدا کنند.
 

اصل چهارم مدیریت مبتنی بر فرآیند ها:

واقعیت ها در یک سازمان سرآمد، مدیریت بر مبنای مجموعه ای از سیستم ها، فرآیندها و واقعیت های مرتبط و به هم پیوسته که دائماً مورد پایش اندازه گیری و بهبود نیز قرار می گیرند صورت می پذیرد.

در یک سازمان فرآیندها باید شناسایی و مالکیت آن ها در سازمان مشخص شده باشد تا بتوان مدیریت جامعی را در آن ها اعمال نمود.

سازمان‌هایی که از رویکرد فرآیندی استفاده می‌کنند، ارتباط بین فرآیندها و واحدهای مختلف سازمان را به خوبی شناسایی کرده و می تواند به واسطه این ارتباط دقیق بین فرآیندها محصول عالی و با کیفیت را مطابق خواسته مشتریان تولید نمایند.


اصل پنجم توسعه و مشارکت کارکنان:

حرکت به سمت تعالی و سرآمدی حرکت یکپارچه و فراگیر بوده که جز با مشارکت کلیه کارکنان محقق نمی شود. سازمان های سرآمد باید ضمن توانمندسازی کارکنان به ایجاد ارزش افزوده، زمینه مشارکت کارکنان در انجام امور را فراهم نمایند.

رهبران و مدیران حرفه‌ای همواره سعی می کنند با ایجاد نظام های انگیزشی و نظام مشارکت کارکنان فضا و بستری را فراهم کنند تا تمام کارکنان بتوانند در راستای اهداف سازمان گام برداشته و به سازمان کمک کنند تا مسیر تعالی را طی کند.


اصل ششم یادگیری، نوآوری و بهبود مستمر:

یکی از مهمترین ویژگی های یک سازمان سرآمد حرکت مستمر به سمت بهبود و استقرار چرخه بهبود در آن سازمان می باشد.

یک سازمان سرآمد دائم از وضع موجود و شرایط محیط درونی و پیرامونی خود را بررسی و با نوآوری توسعه ی یادگیری و استفاده از تجربیات دیگران برای بهبود برنامه ریزی کرده و فرهنگ بهبود را در کلیه فعالیت‌های خود نهادینه می نمایند استقرار چرخه بهبود در کلیه فعالیت‌های سازمان یکی از راه‌های افزایش بهره وری نهادینه سازی فرهنگ بهبود و تسریع فرآیند حرکت به سمت بهبود مستمر و یک سازمان می باشد.

بر این اساس یک سازمان باید برای اجرای برنامه های بهبود برنامه ریزی نموده برنامه‌های بهبود را اجرا کرده میزان تحقق و نتایج مورد انتظار بررسی و اقدام اصلاحی عواملی را که منجر به عدم تحقق اهداف شده‌اند را اصلاح نمایند. این موضوع همان چرخه دمینگ یا چرخه بهبود PDCA می باشد.


اصل هفتم توسعه مشارکت ها:

یکی از الزامات موفقیت پایدار در حرکت به سمت تعالی و سرآمدی سازمانی، بهره مندی از اهرم های اجرایی قدرتمند و باثبات در طول مسیر حرکت است. شرکای تجاری، یکی از این اهرم ها می باشند. ایجاد یک رابطه برنده برنده بین سازمان و شرکای تجاری آن به نحوی که منجر به ایجاد ارزش افزوده برای سازمان شود و به شکل گیری یک رابطه تجاری بلند مدت که در سایه آن منافع طرفین تضمین شود یکی از موارد مهم و حائز اهمیت در این خصوص است.


اصل هشتم مسئولیت های اجتماعی:

قطعاً به عنوان یک سازمان سرآمد نمی توان در یک محیط اجتماعی کسب و کار نمود و در عین حال به تأثیرات متقابل جامعه سازمان و حتی محیط زیست در این محیط پرتکاپو بی تفاوت بود.

سازمان های سرآمد باید نیازهای اجتماعی و زیست محیطی جامعه را که در آن به فعالیت مشغولند درک کنند و حتی فراتر از انتظارات الزامات و مقررات اجتماعی در جهت تحقق آن نیازها حرکت نمایند ارزش های اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و رعایت اصول زیست محیطی از جمله مواردی است که در یک سازمان سرآمد باید همواره مد نظر قرار بگیرد.